دوشنبه, 21 مرداد 1392
کد پست : 209
بازدید : 3464
دیدگاه : 1
یادداشت به قلم دکتر یعقوب فولادی

غرق ، میراثی از یاد رفته

"غَرق"میراثی از یاد رفته1

سرزمین "توز2" و "پارچه ­های توزی" در تاریخ و فرهنگِ ایران باستان و ایران دوره­ ی اسلامی آوازه­ ی جهانگیری داشته است. به­ طوری­ که پارچه­ها و تولیداتِ حاصل از کارخانجاتِ ریسندگی و بافندگیِ توز یکی از کالاهای عمده و گران­ بهای تجارتِ ایّامِ کهن بوده است و ردّ پای آن­ ها را تا دورترین نقاطِ امپراطوری­ های ایرانی(دوران ساسانی) و اسلامیِ آن روزگار می­ توان دید. به­ گونه­ای که گاهی البسه ­ها و پرده­های توزی را آراینده­ ی کاخ ­های "شهرِ هزار و یک شب" (بغداد) و دربارِ "عباسیان" می­ بینیم و یا در گوشه­ ای دیگر در بارگاهِ "شهاب ­الدوله سلطان مسعود غزنوی".

در میراثِ ادبِ پارسی، کم­ تر دفترِ شعر یا کتابی می­ توان یافت که در آن سخنی از "دیبایِ توزی" به میان نیامده و یا به آن اشاره نکرده باشد. در بیش­ ترِ آثارِ کهن؛ در نظم و نثر، مَدح و هَجو، تاریخ و سفرنامه و... شاهدِ شهرت و لطافت "دیبای توزی" هستیم. در زیر به برخی از این آثار نظر می­ افکنیم:

کنون چنان شدم از برِ او کجا تنِ من     به ناز پوشد "توزی" و صدره­ ی دیبا.

                                                                              (فرخی­سیستانی)

شمشـاد به تویِ زلفکِ خاتـون شـد     گلنار به رنگ "تـوزی" و پَرنون شد.

                                                                (منوچهری، 1386: 193)

سخن چون تارِ "توزی" خوب و باریک و لطیف آور     سخن چون تار باید تا برون آیی ز تار و تم.

                                                                   (ناصرخسرو قبادیانی)

چست بنشست بر اندامِ لطیف چو خورَش     از لطیفی و تری پیرهنِ "توزی" تر

                                                                      (سنایی، 1390: 161)

ز حفظ عدلِ تو مهتــاب در ولایتِ تــو     طرازِ "توزی" و تارِ قَصَب نفرسوده.

                                                                                   (انوری)

مه در هوایِ بابل چون یک قواره "توزی"     خیّاط بهرِ سحرش برداشته مدوّر.

                                                                     (خاقانی شَروانی)

"تــوزی" و کتّان به گرما پنج و شش     قُندز و قاقُم به سرما هفت و هشت.

                                                                                 (سعدی­)

طوطیی که طمع اسب و مَرکب تازی کنی      ماهیی که میلِ شَعر و جامه­ی"توزی"کند.

                                                                              (مولوی)

«گفت: ای ابوالفضل ترا امیر می­ بخواند. پیش رفتم، یافتم خانه تاریک کرده... و امیر را یافتم آنجا بر زَبَرِ تخت نشسته، "پیراهنِ تـوزی" ]بر تن[ و مِخنَقه در گردن... (بیهقی، 1387، ج2: 733).

امّا پارچه­ های توزی که باعث شهرتِ "سرزمین توز" و محبوبِ شریف و وضیع بوده­ اند از چه بافته می­ شده­اند؟ یا به ­تر می­توان گفت: مواد اولیه­ی کارخانجاتِ ریسندگی و بافندگیِ توز چه بوده است؟

بنابر بررسی­های پژوهش­گران، الیاف و موادِ اولیه­ی این کارخانجات و دیباهای توزی از الیافِ میوه­ی گیاه "غَرق" تهیه می­ شده­ است3. "غَرق" یا همان گیاهِ "اِستَبرَق" که در گویشِ "بوشهر" و مردم "دشتستان" به غَرق مشهور است، «درختچه ­ای از تیره­ ی کتوس­ ها است که در هند و مالزی و در جنوبِ ایران در نقاطِ گرم­ سیر و سواحلِ دریای عمان و خلیج پارس ]از خوزستان تا مکران و بلوچستان[ می ­رویند و از گیاهانِ کائوچویی ایران است» (معین، ذیل "اِستَبرَق"). «ارتفاع این درختچه به پنج گز می­رسد و در نواحیِ خرما خیزِ ایران بسیار است و آن­ را کائوچو هست. غَلبلب، عوشر، عُشّر، غَرق، کرک، خَرَگ، عشر، عِشار، اَکَرن، مدار، اوشر، نامی است که به آن گویند»(دهخدا، ذیل "استبرق").

 

 

تصویری از درختچه­ی "غَرق" (اِستَبرَق)

"غَرق" در جنوب به ­طور خودرو و تقریباً می­ توان گفت هر جا را که بیابد می­ روید و رشد می ­کند، برایش فرقی نمی­ کند در میانِ نخلستان­ ها یا در کنار رود ها و نهر ها و یا در بیابان ­های گرم و خشن باشد. گیاهی پُر استقامت در برابر گرما و بی­ آبی و دارایِ عمرِ طولانی است، که می­ توان گفت : این­ ها خود رازِ بقایش هستند که از اعماقِ تاریخ تا به اکنون، در جغرافیای نامساعدِ جنوب ریشه دوانیده است. "غَرق" در تابستان به بار می­نشیند و گل­ های سفید و بنفشِ کوچکِ بسیار زیبایی به­صورتِ دسته ­دسته بر روی آن می ­شکفد، سرانجام این گل ­ها پس از گذراندنِ مراحل زیستیِ خود تبدیل به کیسه­ هایی سبز رنگِ بیضوی ­شکل می­شوند، که این کیسه­ ها محصول "غَرق" هستند. طول هر کیسه تقریباً 10 و قطر آن تقریباً بین 5 تا 6 سانتیمتر می­ باشد و در درون هر کیسه­ ی سبز رنگ رشته­ های سپید رنگِ در هم ­تنیده­ ای به شکلِ گلوله ­ای از "کاموا" قرار دارد.

مردمانِ توزی این الیاف را با توجه به دانش و شَگَرد های مخصوص در کارخانجاتِ ریسندگی و بافندگی خود به پارچه و دیبای توزی تبدیل می­ کرده­ اند. پارچه ­هایی نازک، لطیف، نرم و رنگارنگ. این صنعت که از دورانِ باستان در سرزمین "توز" و جنوبِ ایران رایج بوده است، آن­چنان­که «در دوران هخامنشیان از اِستَبرَق ](غَرق)[ در شوشتر ]و توز[، دیبای شوشتری ]و توزی[ می­ بافته­اند»(دهخدا، ذیل "استبرق")، تا قرن­ های 5 و 6 هـ .ق در سرزمین توز به حیاتِ خود ادامه می­ داده­است و هم ­چنان "غَرق" مفید و کارآمد بوده ­است.

 



تصاویری از گل و میوه ی درختچه غرق

با از رونق افتادنِ شهر و سرزمین توز (بنا به دلایل اجتماعی، سیاسی، جغرافیایی...؟) و از کار افتادن کارخانجاتِ ریسندگی و بافندگی آن ­ها، همان­ طور که "دیبای توزی" به خاطره ­ها می­پیوندد، "غَرق" هم کم­ کم فراموش می­شود. امّا با اینکه امروز از "توز" و صنعتِ ریسندگی و بافندگی­ اش و اهمیت "غَرق" حرفی به میان نیست، ولی یادگارِ غَرق و دیبایش در زبانِ پارسی، زبانِ عربی و سرزمین توزِ کهن (که امروز جزء بخش سعدآباد از توابع شهرستان دشتستان استان بوشهر می­باشد) به جا مانده است. از "غَرق" در فرهنگ و زبانِ پارسی "دیبای توزی"، "دیبای شوشتری" و "اِستَبرَق" به یادگار مانده است، که در خصوصِ دیبای توزی و شوشتری و رابطه­ی آن با "غَرق" پیش­تر سخن به میان آمد. امّا همان­ گونه که در توز و شوشتر نامِ محل و آن سرزمین­ ها بر محصولات و دیبایِ تولید شده از "غَرق" اطلاق می­ شده و به دیبای توزی و شوشتری مشهور گشته­ است؛ در برخی نواحیِ دیگر نامِ خودِ گیاه و جنسِ پارچه و دیبا را بر آن ­ها گذاشته­ اند و به این تولیدات "اِستَبرَق" و مخفّف آن "سِتَبرَق" می­ گفته­اند (آن­گونه که پیش­تر آمد "اِستَبرَق" نام دیگری از درختچه­ی "غَرق" می­باشد)؛ و این "اِستَبرَقِ" پارسی به زبانِ عربی وارد گشته است4، که تا اکنون در زبان و ادبیاتِ عرب به حیاتِ خود ادامه می­دهد. لازم به ذکر است که "دیبای توزی"، "اِستَبرَق" و "سِتَبرَق"، در زبان پارسی و عربی به سمبُلِ لطافت و ظرافت تبدیل گشته­ اند و به شکلِ "اسمِ عام" هم به کار برده می­شوند. در زیر به شواهدی از "اِستَبرَق" و "سِتَبرَق" در ادبیات پارسی و عربی نظر می­افکنیم:

«مُتّکِئینَ عَلَی فُرُشِ بَطَائِنُهَا مِن اِستَبــرَقٍ وَ جَنَی الجَنَّتَینِ دَانٍ» (قرآن، سوره­ی 55: آیه­ی 54).

زمین هم­ رنگِ دیبای سِتَبـرَق   بنفش و سبز و زرد و سرخ و اَزرق

                                                      (گرگانی، 1389: 287)

چون مرا سُندُس است و اِستَبــرَق     شاید ار قالی و مرَندی نیست

                                                           (خاقانی شَروانی)

در بهشت اِستَبرَقِ سبز است و خَلخال و حریر         عشق نقدم می ­دهد از اطلس و اکسونِ خویش

                                                                    (مولوی)

دیگر آثار و یادگارِ به­جا مانده از "غَرق" و دیبایش را در نام­ هایی از نخلستان­های "دورودگاه5" و "سعدآباد6" می­توان دید. نام­هایی چون "بیرَمی" Bayrami و "مِلِ غَرق" Mele Gargh. با توجه به اینکه در هر منطقه و جغرافیا، هر محل و مکان دارای نامی مشخص می­باشد(که معمولاً این نام­ گذاری­ها در روزگاران کهن و با توجه به فرهنگِ بومیِ آن منطقه صورت گرفته است)، نخلستان­ها و اراضیِ دورودگاه و سعدآباد (که قسمتی از سرزمینِ توز کهن هستند) هم، هر یک دارای نامی مجزی می­ باشند. نام­ هایی چون: "بَردَک­سیاه"، "سیلاب"، "محمدعباسی"، "میرخَندَق" و... .

واژه­ی "بیرَمی" که نام یکی از نخلستان­ های دورودگاه است از "بیرَم" به معنای «دیبا، نوعی پارچه­ی نازک7»(دهخدا: ذیل بیرَم) و "ی" نسبت ساخته شده­ است، و این خود یادگاری از "غَرق" و پارچه­ ها و بیرَم ­های تولید شده در این محل می­باشد. از دیگر محل­ های این منطقه (که قسمتی از توز کهن می­ باشد) نخلستانی بزرگ در حدّ واسطِ باغاتِ سعدآباد و دورودگاه به نامِ "مِلِ­غَرق" است. "مِلِ­غَرق" که از دو واژه­ی "مِل" در گویش محلی به معنای: زمینِ شور و شوره­زار8 و "غَرق" (نام دیگری از درختچه­ ی اِستَبرَق) ترکیب­ی افته است، گویای این نکته می­ باشد که روزگارانِ پیش، "غَرق" به تعدادِ فراوان و به­ صورت خودرو یا توسط افراد در این منطقه از توزِ کهن کشت می­ شده است.

باید افزود که درختچه­ی "غَرق" کاربردهای دیگری، در زمینه­ ی پزشکی و دیگر زمینه­ های زندگی مردم قدیم داشته است که اکنون به فراموشی سپرده شده­اند. ازجمله: با شکستنِ برگِ این گیاه شیره­ ای غلیظِ سپید رنگ از محل­های زخم ­خورده و شکسته شده­ ی آن به بیرون تراوش می­کند که مردمانِ قدیم برای زودتر و به­ تر خارج شدنِ عفونت و چرک از دُمَل­های چرکین، این شیره را بر آن می­ریخته­اند. دیگر این­ که، چون چوبِ "غَرق" تلخ است و موریانه نمی­تواند به آن آسیبی برساند، این چوب­ها در خانه­سازی و در سقفِ خانه­ها کاربردی بسیار مفید داشته­است.

امّا سال­هاست که نه در "بیرَمی" و نه در "مِلِ­غَرق" و یا هر کجای دیگر، شاهدِ مزارع و یا اجتماعِ چندین بوته ­ایِ "غَرق" نیستیم. چرا که، اراضیِ این ناحیه و تمامِ سرزمینِ "توز" کهن یا به زیر کشت نخل رفته و نخلستان شده­ و یا تبدیل به مزارعِ گندم شده ­است. اکنون، هر از چند گاهی "غَرق" تنها و مهجور، گاهی در میانِ نخل­ها، گاهی در کنارِ رودها و یا در صحرایی خشک سَرَک می­کشد و در برابرِ دنیای صنعتی به استقامت می­ ایستد. شاید بوته و جسمِ "غَرق" ـ این میراثِ کهن ـ از یاد برود، اما "دیبا" و "اِستَبرَقَ"ش که میراثی از شکوه و عظمتِ آن هستند چون نگینی بر تارَکِ تاجی مُرَصّع در فرهنگ و ادبیاتِ پارسی و عربی می ­درخشد.


نخلستان بیرمی

 

نخلستان مل غرق

 

پی­نوشت­ها:

1. مقاله­ی حاضر به­صورت کوتاه و خلاصه ­تر در سلسله نشست­های "آدینـه­های ادبی" دورودگاه در تاریخ 14 تیرماه 1392 خورشیدی توسط "یعقوب فــولادی" بیان گردیده است.

2.­ در خصوص "شهر و سرزمین توز" لازم به­ ذکر است که: «پس از سقوط هخامنشیان، کلان ­شهرِ هخامنشی "تَموکَن" به "توز" یا "توّز" یا "توّج" تغییر نام می ­دهد و دوباره به اوجِ خود می­رسد»(نظامی، 1386: 3). منطقه­ ی "توزِ ساسانی" تقریباً معادل دهستانِ "زیرراه" امروزی می­باشد، که شاملِ شهر و روستا های: "سعدآباد"، "دورودگاه"، "جِتوط"، "زیرراه"، "نظَرآقا"، "بَرمَک"، "تِل­سَرکوب" و "هَلپِه­ای" است. اما به­دلیل نخلستان شدنِ بیش­ تر اراضیِ این مناطق، تنها در اطرافِ روستای زیر راه آثار به ­جا مانده از توزِ کهن مشهود است.

3.­ از جمله: علی­اکبرخان دهخدا در لغت­نامه ذیل واژه­ی "اِستَبرَق" و اشاره ­ی دکتر سیّدجعفر حمیدی به این نکته در یک مصاحبه­ ی رادیویی.

4.­ برای اطلاعات بیش­تر در خصوصِ واژه­ی "استَبرَق" در زبان عربی رک: لسان­العرب، ابن­ منظور، ذیل ریشه­ ی "بَرَقَ".

5.­ دورودگاه: روستایی با جمعیت بالغ بر3500 نفر سکنه، واقع شده در بین دو رودخانه­ی "شاهپور" و "دالکی"، از توابع بخش سعدآباد، شهرستان دشتستان، استان بوشهر می ­باشد. این روستا دارای قدمتی کهن (بقایای کاخ هخامنشیان در این روستا کشف و حفاری شده است) و زبانِ مردم آن، فارسی با گویشِ دشتستانی به همراه کاربرد بسیاری از واژگان پهلوی ساسانی می­باشد.

6.­ سعدآباد: شهر و مرکزِ بخش سعدآباد با جمعیتی حدود 8700 نفر سکنه. فاصله­ ی تقریبی بین سعدآباد و دورودگاه 4 کیلومتر و پوشیده از نخلستان می ­باشد.

7.­ گهی سُرخ چون باده­ی ارغوانی     گهی زرد چون بیـرَمِ زعفرانی (فرخی­ سیستان).

8.­ قابل توجه است که "مِل" مخفّفِ "مَحَلّه" نیست.

سرچشمه­ها (منابع و مآخذ)

1.­ قرآن مجید.

2.­ انوری، علی­ بن محمد(1372)، دیوان، به اهتمام محمد تقی مدرس­ رضوی، چاپ چهارم، تهران: علمی و فرهنگی.

3.­ بیهقی، ابوالفضل(1387)، تاریخ بیهقی، به کوشش دکتر خلیل خطیب­ رهبر، چاپ دوازدهم، ج2، تهران: مهتاب.

4.­ خاقانی شروانی، افضل­ الدين(1373):ديوان، مقابله و تصحيح و مقدمه و تعليقات ضياء­الدين سجادی، چاپ چهارم، تهران: زوّار.

5.­ دهخدا، علی‌اکبر(1372)، لغت‌نامه، زیر نظر محمد معین و جعفر شهیدی، چاپ اول از دوره‌ی جدید، تهران: دانشگاه تهران.

6.­ سنایی غزنوی، مجدود­ بن آدم(1390)، دیوان، مقدمه بدیع­ الزمان فروزانفر، چاپ چهارم، تهران: نگاه.

7.­ سعدي شيرازي، مصلح بن عبدالله(1386) كليات، به اهتمام محمد علی فروغي، چاپ چهاردهم، تهران: اميرکبير.

8.­ فرخی سیستانی، علی بن جولوغ(1349)، دیوان، تصحیح دکتر محمد دبیر سیاقی، تهران: زوّار.

9.­ گرگانی، فخرالدین اسعد(1389)، ویس و رامین، مقدمه و تصحیح دکتر محمد روشن، چاپ چهارم، تهران: صدای معاصر.

10.­ معین، محمد (1388)، فرهنگ فارسی، چاپ بیست و ششم، تهران: امیرکبیر.

11.­ منوچهری دامغانی، احمدبن قوص(1386)، تصویرها و شادی­ها (گزیده­ی اشعار)، انتخاب و توضیح: دکتر سید محمد دبیر سیاقی، چاپ پنجم، تهران: سخن.

12.­ مولوی، جلال­الدین محمد(1381)، کلیات شمس تبریزی، به کوشش دکتر توفیق سبحانی، تهران: قطره.

13. ناصرخسرو قبادیانی(1370)، دیوان اشعار، تصحیح مجتبی مینوی و مهدی محقق، چاپ چهارم، تهران: دانشگاه تهران.

14. نظامی، غلامحسین(1386)، تَموکَن (تااُوکه)، فصلنامه علمی، آموزشی، خبری تَموکَن، سال اول، شماره اول، صص3.

"غَرق"

 

غَرق!... غَرق!...

در دشت­های "دشتستان" چقدر غریبی.

خانه­ ی دلت را چرا تقدیر شکست؛

که امروز خاموش،

اما چه پرشور در گوشه­ ای نشسته­ای.

هنوز بر تَنَت نقش بسته است دستانِ پینه بسته ­ی مردمانِ گَهه باستانی.

 

غَرق!... غَرق!...

غَرق! تو را یاد هست،

دختر کانِ "تَموکَن" ی با تن­ پوش­ های رنگی

خُمره­ های سبز و نیلی به دست

پایِ لبِ جویباران،

زیرِ سایه­گ ُسارِ تو می­ آرمیدند؟

و دستانِ سبزِ نوازش­ گرِ قشنگ لطیفت را بر سَر و مویشان می ­کشیدی؟

گرچه سال ­هاست چشمانِ نرگسشان به خواب و خاک رفته است،

اما باد هنوز هَم­ هَمه­ ی خنده­ های کودکانه­ شان را در گوش ­هایت می­ پیچاند.

تو هنوز زنده ­ای.

 

غَرق!... غَرق!...

غَرق! تو را یاد هست،

گل­ های نیلوفریِ تو تاجِ سرِ نو عروسان بود

و نقش ­نگار هایت سمبُلِ قالی و قالی ­چه ­های دستانِ پر مهرِ مادران؟

امّا افسوس که هیچ کودکی تو را نمی­شناسد.

و قرن­ها پیش هین­ جا زیرِ سایه ­سارت

چوپانکی نیلَبَک می­زد برای گوسپَندانش

صدای حُزن­ انگیزش هنوز در جسمِ تو حُزن به پا می­کند.

همین­جا بود که موسیقی آفریده شد؛

نی... نیلَبَک... تار... سه­ تار... .

 

غَرق!... غَرق!...

امروز سرافکنده مباش

نخل­ها با غرورِ سربلندِ شان ایستاده­ اند به احترامِ تو

آخِر تو مادرِ نخل­ ها هستی.

تو هنوز هستی.

مگر نه اینکه تو از تبارِ مهتاب و خورشیدی؟

 

دریغا!، افسوس که من شاعرِ خوبی نیستم،

که افسانه ­ی تو را بسُرایم.

اما همین چند واژه را هم

با بارانِ چشم­هایم سروده­ام.

"حسن سعیدی­فرد"

شعرِ بالا سروده­ ی هنرمندِ توانمندِ دورودگاهی آقای "حسن سعیدی­فرد" می­ باشد که در اردیبهشت­ماه 1392 خورشیدی در "آدینه­های ادبی" دورودگاه خوانش شد و با اجازه­ ی شاعر، ضمیمه­ ی این مقاله (غَرق، میراثی از یاد رفته) گردیده است. در فرجامِ سخن از دوستِ هنرمندم آقای "فرزاد شجاع"، "وب­ سایت دورودگاه" و "خانه ­ی قرآنِ شهید آوینی" دورودگاه بسیار سپاس­ گزار و قدردانم که در به پیش بردنِ سلسله نشست­های "آدینه­های ادبی" همراه و یاری­ گرِ ما می­ باشند.

یعقوب فــولادی / دورودگـــاه

مرداد مَاه 1392 خورشیدی

{jcomments on}

درباره نویسنده

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 1 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 1

دیدگاه (1)

کسب رتبه 0 ستاره ، از 5 ستاره ، از مجموع 0 نظر ثبت شده
This comment was minimized by the moderator on the site

با سلام
بسیار قلم توانایی دارید جناب فولادی عزیز
لذت بردم از این موضوع و توضیحات به جا و دقیق
ممنون و سپاسگزارم

هنوز هیچ دیدگاهی ارسال نشده است.

ارسال دیدگاه

  1. ارسال دیدگاه به عنوان مهمان ثبت نام یا ورورد به ناحیه کاربری.
امتیاز به این پست:
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک موقعیت شما
لطفا کد امنیتی زیر را وارد کنید
امروز : پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 08:39 ق ظ